جدول جو
جدول جو

معنی شیر برفی - جستجوی لغت در جدول جو

شیر برفی
کنایه از شخصی که صورت ظاهرش با هیبت و با قدرت اما باطناً بی عرضه و بی لیاقت و بیکاره باشد
تصویری از شیر برفی
تصویر شیر برفی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیر درفش
تصویر شیر درفش
تصویر شیر که بر روی پرچم نقش کرده باشند، شیر علم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعر بافی
تصویر شعر بافی
عمل شعر باف موی تابی. سرودن اشعار بی ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر بانی
تصویر شیر بانی
عمل و شغل شیربان
فرهنگ لغت هوشیار
ته دیگ شیر در پاتیل های شیرپزی
فرهنگ گویش مازندرانی